۱۳۹۰ آبان ۱۱, چهارشنبه

حاشیه ها با یک قلموی بزرگ خورشید و باد را، من را، اصل را کمرنگ میکنند. کسی در نمای قاب ثابت بی تحرک من چرخ میخورد. درکم به قاعده چرخش های بی نظمش راه نمی برد. تصویر هم عوض نمی شود. من هم که یا خودم را به خواب زده ام، یا وانمود می کنم به بی خبری، خیره و مجذوب، مانده ام به تماشای نقاشیِ حواشی...

۲ نظر: